یه روز یه مرده با عجله میره پیش دکتر و میگه: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم
درد گرفته، دکتر میگه: من که یک هفته پیش آپاندیس خانومت رو عمل کردم، مگه میشه یک
زن دو تا آپاندیس داشته باشه؟ مرده میگه: نه، ولی یک مرد که میتونه دو تا زن
داشته باشه!
از یه اسب میپرسن چرا هر کس تو رو میبینه سوارت میشه؟ اون اسب جواب نداد، سرشو
انداخت پایین و هیچی نگفت! میدونید چرا؟ چون اسبا نمیتونن حرف بزنن! نه واقعا
انتظار داشتین اسبها حرف هم بزنن؟ لابد دانشجو هم هستی؟!
یکی از فانتزیام اینه که ازدواج کنم و وقتی میرم خونه عربده بکشم عیاااااال! بعد
زنم خودش بره کمربندو بیاره و بگه: آقا بگیر بزن سیاه و کبودم کن، تو نزنی کی بزنه؟
بعد منم بگم پاشو ضعیفه، شوووما تاج سره مایی…!!
یکی از فانتزیام اینه که از بانک زنگ بزنن بگن شما برنده شدید! منم با لبخندی تلخ
بگم حتما خونه برنده شدم، یا ماشین یا شایدم میلیونها پول نقد یا… هیییی! بدید به
فقرا…
یکی از فانتزیام اینه که با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر! بعد
بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده میمونم؟