خداحافطی

هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است...
مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان.
هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است.

زنده‌یاد نادر ابراهیمی

تب

بد نگوییم به مهتاب، اگر تب داریم.

درک

گیله‌مرد می‌گفت: آدم‌ها را به میزان درکشان بسنج نه به اندازه مدرکشان؛
چرا که فاصله زیادی از مدرک تا درک وجود دارد.
مدرکی که درک بالاتری به ارمغان نیاورد، کاغذ پاره‌ای بیشتر نیست.
مهمترین نشانه درک بالاتر تواضع بیشتر است.

زیستن

بخند، هر چند غمگینی؛
ببخش، هر چند مسکینی؛
فراموش کن، هر چند دلگیری؛
زیستن این‌گونه زیباست.

سکوت

نعره هیچ شیری خانه چوبی را خراب نمی‌کند؛
من از سکوت موریانه‌ها می‌ترسم...!

عجیب

کلیدهایم از جیبم مى‌افتند،
کیف پولم را گم می‌کنم،
گوشى‌ام را جا می‌گذارم،
و عجیب که تو را که نیستى،
می‌برم با خودم در جیبم، در کیفم، در دلم...

بی‌وفا

مرا بی‌وفا خطاب می‌کنند،
اما ای کاش می‌گفتند:
من بی‌وفای کدام انسان باوفایی بودم؟

ارتفاع

کاش انسان‌ها همان‌قدر که از ارتفاع می‌ترسیدند،
کمی هم از پستی هراس داشتند،
آن‌وقت دنیا مثل یه دشت زیبا می‌شد...

مرد

بر آنم که هم قافیه بودن
"مرد" با "درد" اتفاقی نیست.

وابسته

یادمان باشد:
وقتی کسی را به خودمان وابسته کردیم
در برابرش مسوولیم؛
در برابر اشک‌هایش، شکستن غرورش،
لحظه‌های شکستننش در تنهایی
و لحظه‌های بی‌قراریش.
و اگر یادمان برود،
در جایی دیگر سرنوشت یادمان خواهد داد.

باور

زندگی باور می‌خواهد،
آن هم از جنس امید،
که اگر سختی راه
 به تو یک سیلی زد،
یک امید قلبی
به تو گوید که خدا هست هنوز...

حس

در مردها حسی هست که اسمشو میذارن "غیرت"
و به همون حس در خانم‌ها میگن "حسادت"
اما من به هردوشون میگم "عشق"
تا عاشق نباشی،
نه غیرتی میشی نه حسود.

دل

به آدم‌ها دل نده،
تو که از خدایشان عاشق‌تر نیستی.
آنها خدای خود را به نیمه نانی می‌فروشند.

نقاش

ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺗﻨﻬﺎیی‌هاﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﻘﺎﺵ ﺧﻮﺑﯽ ﺷﺪه‌اﻡ؛
بس که
دﺭﺩ ﮐﺸﯿﺪﻡ
آﻩ ﮐﺸﯿﺪﻡ
ﺳﺨﺘﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ...

دسترس

در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد…
اکنون نه مشترک هستی؛
نه مورد نظر!