دلم
را دست دریایی سپردم
که هر موجش تو را در جستوجو بود
به
سمت ساحلی در قلب خورشید
شب و روز در پی ردی از او بود
تماشا
کن دلم پاک نیتم پاک
تنم از آب دریا در وضو بود
در این
آبی پهناور صد افسوس
که کوه بغض تنگم در گلو بود
امان
از دست طوفانهای دریا
که با این دل شکسته تندخو بود
میان
این همه آب و صد افسوس
زبانم تشنه یک گفتوگو بود
حامد میساقی مکوند، اهواز