آرزو

به حیف نون میگن آرزوت چیه؟ میگه این‌که دکترشم، ماسک به دهنم بزنم از اتاق عمل بیام بیرون بگم متاسفم.

خواستگاری

طرف میره خواستگاری، از دختره خوشش نمیاد، میگه: ما میریم یه دور می‌زنیم، برمی‌گردیم!

درخت

به یکی میگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می‌کنی؟ میگه میرم بالای درخت. میگن: تو دریا که درخت نیست، یارو میگه: مجبورم می‌فهمی؟ مجبورررررم!

اره

به یکی میگن با اره برقی 100 تا درخت قطع کن، 96 تا قطع می‌کنه خسته می‌شه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده، میگه مگه روشنم میشه؟!

استاد

به استاد میگم استاد شما که ۹ دادی، حالا این یه نمره رو هم بده دیگه. یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد، دست گذاشته رو دوشم میگه: برو درس بخون پسرم. استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم!

پنکه

حیف نون به باباش میگه: پنکه خراب شده، باباش میگه: خوب معلومه پنج نفری زیرش می‌خوابین، می‌خوای خراب نشه؟!

نامردها

کی از فانتزیام اینه که یه پیرمرد پودار تصادف کنه، من برسونمش بیمارستان و نجاتش بدم. اونم با بچه‌هاش مشکل داشته باشه تمام زندگیشو به نام من بزنه و بمیره. وقتی بچه‌هاش منو پیدا می‌کنن که پولا رو بگیرن، همه‌چیزو بندازم جلوشون بگم: بردارید، نامردها اونی که با ارزش بود پدرتون بود!

شکار

یه روز یه خالی‌بند می‌رسه به اون یکی میگه: رفتم شکار، هفت تا خرگوش گرفتم، پنج تا آهو و سه تا شیر. اون یکی گفت: فقط همین! گفت: مگه با یه تیر بیشتر از اینم میشه زد؟! اون یکی گفت: اوه، تازه تفنگم داشتی!

فوت

پدربزرگ رو به نوه: بدو برو قایم شو، امروز از مدرسه فرار کردی معلمت اومده دنبالت. نوه: نه شما باید قایم شی، چون من گفتم شما فوت کردین!

نان بازو

اومدم یه مشت آذوقه مورچه‌ها رو ریختم جلوشون، گفتم ببرید، برید اگه کم بود بازم بیاین. دیدم وایسادن دست نمی‌زنن! رییسشون زل زد تو چشام گفت: ما نون بازومونو می‌خوریم، اینا از گلومون پایین نمی‌ره!

آسفالت

حیف نون پشت بومشو آسفالت می‌کرده، آسفالت اضافه میاد، یه سرعتگیر میذاره!

شکارچی

شکارچی دروغگویی برای دوستانش تعریف می‌کرد که وارد جنگل شدم، یک شیر به من حمله کرد. تفنگم را نشانه رفتم ولی فشنگ توی لوله گیر کرد و شیر نزدیک‌تر آمد، دوباره نشانه رفتم، باز هم شلیک نکرد، برای بار سوم نشانه رفتم ولی باز هم... خلاصه شیر اومد و منو خورد. دوستانش گفتند ولی تو که هنوز زنده‌ای؟ و شکارچی جواب داد: این هم شد زندگی؟

قاضی

یه روز حیف نون رو به جرم دزدی می‌برن دادگاه، قاضی میگه خجالت بکش! این دفعه چهارمه که میای دادگاه. حیف نون به قاضی میگه شما خجالت بکش که هر روز اینجایی!

سکونت

به حیف نون میگن کجای تهران می‌شینی؟ میگه هر جا خسته شدم.

بیمه

حیف نون میره ماشینشو بیمه کنه، آقاهه بهش میگه ایشاالله هیچ‌وقت از بیمه‌تون استفاده نکنید، اونم میگه ایشاالله تو هم از این پوله خیر نبینی!