کلافهام
از حس ناسپاس بودنم!
وقتی که دیدم پسر معلول خطاب به آفریدگارش گفت:
«خدایا شکرت مرا در مقامی خلق کردهای که هر کس مرا میبیند تو را شکر میکند.»
تا
حالا به این فکر کردى با اینکه سگ به وفادارى معروفه اما چرا میگن مثل سگ پشیمون میشى؟
چون ته وفادارى پشیمونیه.
تلفن
شوهر به زن: نترس... من از پلههای اداره افتادم و خانوم جهانپور منو که بیهوش بودم
رسوند به بیمارستان! احتمال خونریزی مغزی هست و پای چپ و دنده راستم هم شکسته!
زن: خانوم جهانپور کیه؟!!
ﺷﻨﯿﺪﯾﺪ
ﮐﻪ میگن:
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻪ ﯾﻪ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ میخنده ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ؟!
اما ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ:
ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ میخنده ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻩ
ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﯾﻪ میکنه،
ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﺩﻫﺎﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪﻩ،
ﺍﻣﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩ...
پیرها مرگ در پیش دارند و جوانان، عشق. مرگ، فقط یک بار پیش میآید، ولی عشق، چند مرتبه سر میرسد.
گابریل گارسیا مارکز
ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺩﺭﮎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﺳﺖ،
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻮﻕ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ،
ﮐﻪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ،
ﺗﻮ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺩﯾﺮﻭﺯﯼ، ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﺩﺍﯾﯽ،
ﻇﺮﻑ ﺍﻣﺮﻭﺯ، ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﻮﺳﺖ...
ﺑﻌﻀﯿﺎ
ﺯﯾﺮﺁﺑﯽ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ!
ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺎ نمیبینیم
ﻭﻟﯽ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ ﻫﻢ ﺁﺏ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺯﻻﻟﻪ،
ﻫﻢ ﻣﺎﻫﯿﺎﺵ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﻦ!
ﺑﻪ
مامانم میگم ﺍﮔﻪ ﻣﻦ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭼﯿﮑﺎﺭ میکنی؟!
میگه ﺑﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺗﻮ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺧﺎﮐﺖ میکنم ﯾﺎﺭﺍﻧﺖ ﻗﻄﻊ ﻧﺸﻪ!
میبینی
چه شب ساکتی است؟!
انگار هیچکسی در دنیا نیست!
یا شاید:
من در دنیای هیچکس نیستم...!
ایگور استراوینسکی