مسافرکشی

چند نفر یه ماشین می‌خرن می‌رن مسافرکشی اما ورشکست می‌شن!
می‌دونی چرا؟
چون پنج نفری سوار ماشین می‌شدن و می‌رفتن مسافرکشی!

بی‌انصافی

در دیاری که تو آنجا باشی،
بودن آنجا کافی‌ست.
آزوهای دگر،
اوج بی‌انصافی‌ست.

خنده

تمام خستگی‌هایت را یکجا می‌خرم...
تو فقط قول بده صدای خنده‌هایت را به کسی نفروشی.

برگ

راهی ندارد جز سقوط...
برگ پاییزی...
وقتی می‌داند درخت،
عشق برگ تازه‌ای دارد به دل.

رویا

ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﯾﯽ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ.

ﭘﺎﺋﻮﻟﻮ ﮐﻮﺋﻠﯿﻮ

درخت

از درخت پرسیدم چرا پیر شدی؟
خنده تلخی کرد و گفت:
وقتی تو رفتی یارت با دیگری زیر سایه‌ام می‌نشست و به تو می‌خندید!

پیر شدن

پیر شدنت را زمانی حس می‌کنی که قیمت شمع‌ها از قیمت کیک بیشتر بشود.

دلتنگی

ﻣﺮﮔﺒﺎﺭﺗﺮﯾﻦ ﺟﺪﺍﻝ، ﺟﺪﺍﻝ ﻣﯿﺎﻥ "ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ" ﻭ "ﻏﺮﻭﺭ" ﺍﺳﺖ!
ﻭﻗﺘﯽ "ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ" ﺁﺯﺍﺭﺕ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ،
ﺍﻣﺎ...
"ﻏﺮﻭﺭﺕ" ﺩﯾﮕﺮ، ﻧﺎﯼ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ!
ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺑﯽ‌ﺧﯿﺎﻟﺶ ﺷﻮی...
ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﯽ!
ﻭ ﻋﺠﺐ ﺑﺮﺯﺧﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻗﺎﯾﻖ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ!

عمل

دکتر از اتاق عمل میاد بیرون، همراهان مریض ازش می‌پرسن عمل چطور بود؟
دکتره می‌گه: مگه برای کالبدشکافی نفرستادینش؟!

سگ

بیچاره سگ...
دهنش وا مونده بود و نگام می‌کرد!
وقتی خیلی عصبانی با گوشی صحبت می‌کردم و به طرف می‌گفتم: داری مثل سگ دروغ میگی!
بیچاره با خودش فکر می‌کرد که مگه چه دروغی گفته تا حالا...!

دنده

مورد داشتیم دختره وسط رانندگی یادش میره دنده چنده، بعد ماشینو نگه میداره از اول شروع می‌کنه!

استاد

این استادایی رو که میگن من ننداختمت خودت افتادی رو باید بگیری بکشیشون بعد بگی من نکشتمت خودت مردی!

نگاهم کن

نگاهم کن نگاهی پنهانی
نگاهی پر از حس نهانی
نگاهی که رویاما بسازه
جنون در واژه‌ی شعرم بسازه
نگاهی بی‌ریا و بی‌ترحم
نگاهی گرم آروم با تبسم
نگاهم کن نگاهم کن نگاهم کن
به پا کن در دلم شورا غوغایی
بسوزون آتش عشق و شیدایی
نگاهم کن نگاهم کن تا عیان سازم
حاجت عشقی خدایی

رویا اصفهانی، 18 ساله