هیچگاه فاصلهها حریف خاطرهها نیستند؛ بیادتم...
در مسلک ما معنی پرواز چنین است با بال شکسته به هوای تو پریدن...
بگو تمام تو مال من است؛ دلم میخواهد حسادت کنم به خودم!
تمام این چند سال و اندی عمرم به کنار؛ من فقط به اندازهی همان ثانیههایی که در هوای تو نفس کشیدهام، زندگی کردهام...
این بار که آمدی، دستانت را روی قلبم بگذار، تا بفهمی این دل با دیدن تو نمیتپد... میلرزد.
بزرگترین روانشناسان دنیایند چشمان زیبایت؛ اینقدر که امیدوارم میکنند به زندگی...
تکرار حضورت گلبرگهای شقایق را به سجده وا میدارد و من سرمست از آمدنت ترانه بودنت را میسرایم.
صبحی که شروعش با توست، خورشید دیگر اضافیست!
کاش هر روز جمعه بود، و دلتنگیهایم را گردن غروبش میانداختم...
دلتنگی یک حس کشندهی لذتبخش است؛ مثل لیسیدن عسل از لبهی شکستهی لیوان...