کاش
پایگاهی بنام پایگاه اهدای جوانی وجود داشت؛
تا جوانیم را به کسی اهدا کنم که جوانیش را به پای من ریخت.
شرمندتم مادر...
حال
همه ما خوب است، اما تو باور نکن...!
میدانی،
هر قلبی دردی دارد...
فقط نحوهی ابراز آن متفاوت است!
برخی آن را در چشمانشان پنهان میکنند؛
و برخی در لبخندشان...!
مرحوم خسرو شکیبایی
رفیق
رو دو جا میشه شناخت...
1. تو جمعی که جنس مخالف حضور داشته باشه؛
2. تو جمعی که رفیقای رفیقت باشن.
تو این دو جمع اگه تنها نموندی رفیق خوبی داری، اگرم تنها موندی اون رفیقو بنداز
دور.
ﭘﺴﺮک ﺗﻮی ﺗﺎﮐﺴﯽ ﯾﮏ ﺷﮑﻼت درآورد و ﺧﻮرد و ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ دﯾﮕﻪ و ﭘﺸﺖ ﺑﻨﺪش ﯾﮑﯽ دﯾﮕﻪ. ﻣﺮدی ﮐﻪ ﮐﻨﺎرش ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮد ﮔﻔﺖ: اﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺷﮑﻼت ﺑﺮای دﻧﺪوﻧﺎت ﻣﻀﺮه. ﭘﺴﺮک ﺟﻮاب داد: ﺑﺎﺑﺎﺑﺰرﮔﻢ ۱۳۵ ﺳﺎل ﻋﻤﺮ ﮐﺮد. ﻣﺮد ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﺧﻮردن ﺷﮑﻼت؟ پسرک ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ، ﺑﺎﺑﺎﺑﺰرﮔﻢ ﻓﻘﻂ ﺳﺮش ﺗﻮ ﮐﺎر ﺧﻮدش ﺑﻮد ﻧﻪ دﯾﮕﺮان!
افسوس
آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم؛
آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم؛
و بعد...
برای آنچه از دست رفته آه میکشیم.
تمام این
چند سال و اندی عمرم به کنار؛
من فقط به اندازهی همان ثانیههایی
که در هوای تو نفس کشیدهام،
زندگی کردهام...