موج نگاه

کشتی عشق مرا موج نگاه تو شکست.

خانه‌بدوش

ما خانه‌بدوشان غم سیلاب نداریم.

خزان

به بهارم نرسیدی به خزانم بنگر.

غم عشق

غم عشق تو مادرزاد دارم
نه از آموزه استاد دارم

زندگی

زندگی جدولی است که وقتی خانه‌هایش پر بشود، جایزه‌اش مرگ است.

محتاج

خدایا درتب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردم نگردان

جمعه‌ها

برای آمدنت فقط جمعه‌ها دعایی می‌کنیم و برای نیامدنت هر روز کارهای زیادی...

دل

دلم تنگ است...
دلم اندازه حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانیست
نمی‌دانم چرا در قلب من پاییز طولانیست...

دریا

ابر بارنده به دریا گفت: من نبارم تو کجا دریایی؟
در دلش خنده‌کنان دریا گفت: ابر بارنده تو خود از مایی!

عمر

زندگی کردن من مردن تدریجی بود
هرچه جان کند تنم، عمر حسابش کردند

راست

مردم شهری که همه در آن می‌لنگند، به کسی که راست راه می‌رود می‌خندند.

دوست داشتن

دوست داشتن در دریا شنا کردن است و عشق در دریا غرق شدن. دوست داشتن جان می‌دهد و عاشق شدن جان می‌گیرد!