مولانا قطبالدین به عیادت بزرگی رفت. پرسید که چه مشکل داری؟ گفت: تبم میگیرد و گردنم درد میکند اما شکر که یک دو روز است تبم شکسته است اما گردنم هنوز درد میکند. گفت: دل خوش دار که آن نیز در این دو روز میشکند.
عبید زاکانی