مایه
اصل و نسب در گردش دوران زر است
هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر است
دود
اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالاتر است
ناکسی
گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر است
شصت و
شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
آهن و
فولاد از یک کوه میآیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
کره
اسب، از نجابت از پس مادر رود
کره خر، از خریت پیش پیش مادر است
کاکل
از بالا بلندی رتبهای پیدا نکرد
زلف، از افتادگی قابل به مشک و عنبر است
پادشه
مفلس که شد چون مرغ بیبال و پر است
دائما خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
سبزه
پامال است در زیر درخت میوهدار
دختر هر کس نجیب افتاد مفت شوهر است
صائبا!
عیب خودت گو عیب مردم را مگو
هر که عیب خود بگوید، از همه بالاتر است
صائب تبریزی